هندیجان (هندیون ، ع های قدیمی بندر ماهشهر هندیـان ، هندیگان) یکی از شـهرهای تاریخی ایران با قدمتی بیش از 3000 سال، درون جنوب شرقی استان خوزستان و در 75 کیلومتری جنوب شرقی بندر ماهشـهر درون غرب شـهرستان بهبهان و در شمال بندر دیلم قرار گرفته است. ع های قدیمی بندر ماهشهر رودخانـهای موسوم بـه هندیجان یـا زهره این شـهر را بـه دو نیمـه شمالی و جنوبی تقسیم مـیکند.
هندیجان بندری هست که درون 30.15 درجه عرض جغرافیـایی و 49.43 درجه طول شرقی شـهرستان اهواز قرار دارد و ارتفاع این شـهر از سطح دریـا بـه 5 متر مـیرسد. ع های قدیمی بندر ماهشهر آبادیـهای هندیجان درون قرون اخیر بسیـار بوده اند ولی بـه علت بیماری طاعون درون سال 1247 هجری قمری شـهر هندیجان رو بـه خرابی نـهاد.
زبان این دیـار فارسی با گویش محلی (گویش بندری) هست که البته تشابهات بسیـاری مـیان این گویش و گویش اقوام بختیـاری وجود دارد.
تاریخچه
آثار بدست آمده درون اين منطقه نشان مـیدهد کـه در هزاره چهارم پیش از مـیلاد انسان متمدن درون آن مـی زیسته هست . تپههای تاریخی متعدد و نوشتههای جغرافیدانان قرون اولیـه اسلامـی نظیر « ابودلف مـهلل خزرجی » درون مورد آثار تاریخی ” هندیجان ” کـه قدیمـی ترین سند مکتوب درون مورد آثار تاریخی ” هندیجان ” هست شاهد دیگری بر رونق اقتصادی و زندگی اجتماعی سازمان یـافته مردم این ديار درون هزاره پیش از مـیلاد هست . وجود لغات و اصطلاحات تاریخی کـه ریشـه درون زبان عیلامـی دارد و آیین های نمادین حاکی از گذشتههای پربار فرهنگی و غنی آن هست .
در نزدیکی ” هندیجان ” آثار بندرتاریخی « ” مـهرویـان یـا مـهروبان ” » و شـهر تاریخی « ” ریواردشیر” » قرار داشته هست كه “مـهرویـان” از دوره عیلامـی که تا قرن چهارم هجری و احتمالا که تا مدتها بعد نیز بندرتجاری مـهمـی بوده هست که از طریق آن کالاهای سرزمـین های دور و نزدیک و حتی کشور چین وارد منطقه مـیشد و نيز مشاهده شده هست که درون شـهر ” ریواردشیر” کشتی مـی ساختند. رونق و آبادانی “هندیجان” علیرغم جابجایی محل شـهر بـه دلیل تغییر مسیر رودخانـه بعد از اسلام نیز ادامـه یـافت و این منطقه درون قرون اولیـه اسلامـی بزرگانی چون علی بن مـهزیـار اهوازی (هنديجاني) را درون دامان خود پرورش داده هست .
وجه تسميه هندیجان
این منطقه درون گذشته نامـهای مختلفی داشته کـه از آن جمله مـیتوان بـه ” هندیگان ” و ” هندوان ” اشاره کرد. این واژه بعد از ورود اسلام بـه ” ایران ” بـه ” هندیجان ” و ” هندیـان ” تغییر شکل یـافته است. از دیدگاه واژه شناسی تمام این کلمات از لفظ « هند » مشتق شده اند. با توجه بـه دیرینگی این سرزمـین بـه نظر مـیرسد لغت ” هند ” ریشـه درون زبان سانسکریت دارد کـه به معنای آب هست . این نظر را وجود رودخانـه ” هندیجان ” کـه به زهره موسوم و معنای ” ایزد آب ” هست بیشتر تایید مـیکند. بنابراین با توجه بـه مستندات دیگری کـه در این زمـینـه وجود دارد مـیتوان گفت ” هندیجان ” بـه معنای سرزمـین ” آب ” است. هرچند وجود عدهای از مردم کشور هند درون این منطقه بـه دلیل ارتباط تجاری از طریق خلیج فارس و یـا مـهاجرت گروهی کـه در برخی از منابع اشاره مـیشود غیرقابل انکار است. اما بعید بـه نظر مـیرسد کـه وجود آنـها بر وجه تسمـیه ” هندیجان ” تاثیری گذاشته باشد.
جغرافياي تاريخي هندیجان
آثار قدیمـی تپههای باستانی پهکن (پهکون) درون مدخل شـهر هندیجان، تپههای مارضا درون جنوب هندیجان، ویرانـههای بندر قدیمـی و تاریخی مـهروبان درون قریـه امامزاده عبدالله، تپه باستانی صاحب الزمان، برجی، مردو و شاه ابوالقاسم درون روستای دهملا، همچنین ویرانـههای روستاهای هندیجان کـه قدمتی 3000 ساله دارند. آثار سد بند قریـه بدرانی (لب دریـا) و تل گرگ درون نزدیکی رودخانـه و دریـا کـه پلی نیز درون آن منطقه بوده هست (بر روی رودخانـه زهره)، همچنین آثاری از وجود شـهر باستانی بین روستای بزی و کوت مـهنا مـیباشد کـه مورخان آنرا شـهر دیرجان نامـیده اند. آثار موجود درون امامزاده سید یبر درون روستای آسیـاب، آثار موجود بین بندر مـهروبان که تا تپه کدوک (روستای باستانی) درون جنوب هندیجان، همچنین آثار و پی های خانـههای موجود از بندر مـهرویـان (مـهروبان) که تا هندیجان کـه به صورت زنجیروار وجود داشته است.(در بین مردم این دیـار داستانی رایج هست که مـیگوید:”اگر بزغالهای درون مـهروبان بر روی سقف خانـهها حرکت مـیکرده درون هندیجان پایین مـیآمده است”.)
از دیگر آثار مـیتوان اشارهای نمود بـه ستونـهای آجری کـه در اطراف هندیجان نشان دهنده حصاری بوده اند بـه دور شـهر، یکی از این ستونـها پایین تر از روستای چم رحمان درون کناره رودخانـه مشخص است. این ستون نیمـی از آن درون آب هست و نیمـی که تا سال 1369 درون خاک بود، کـه بر اثر ریزش کناره رودخانـه مشخص شده است. قطر آن درون حدود 5،4 متر است. همچنین بـه نظر مـیرسد کـه حصاری بـه شکل نیمـی درون هندیجان جنوبی و نیمـی درون هندیجان شمالی و بر دو دروازه درون دو سمت رودخانـه وجود داشته و نیز پلی مابین آن وجود داشته است. همچنین درون سال 1369 درون کناره رودخانـه هندیجان بالاتر از امامزاده عباس علی سکههایی یـافت شد کـه در حال حاضر درون مـیراث فرهنگی خوزستان وجود دارد. این سکهها کـه بر روی آنـها نوشته شده هست آل بویـه، نشان دهنده حکمفرمایی فرزندان آل بویـه بر این نواحی است. البته اینکه حسن (رکن الدوله) بر فارس حکومت مـیکرده و هندیجان درون آن زمان جزو پارس بوده هست خود دلیل مستحکمـی بر حکمفرمایی فرزندان آل بویـه بر این منطقه است. از دیگر آثار باستانی موجود درون این منطقه مـیتوان بـه سنگهای نقوش داری اشاره نمود کـه در بدرانی درون اعماق آب و کنارههای رودخانـه دیده مـیشود. قبرستانـها نیز کـه برای باستانشناسان از اهمـیت خاصی برخوردارند بـه 6 قبرستان مـیرسند کـه هر کدام مربوط بـه دورهای از تاریخ است. درون خصوص قبرهای این قبرستانـها آنچه بـه چشم مـیخورد تفکیکی بودن قبرهاست بدین صورت کـه جای مردان، زنان و کودکان مشخص است. قدیمـی ترین قبرستان روبروی مدرسه شوکت (عندلیب) بوده هست که با پیشرفت رودخانـه بـه طرف شمال نیمـی از آن را آب و نیمـی دیگر احتمالاً که تا سالهای آینده از بین خواهد رفت.
عکس: ع های قدیمی بندر ماهشهر www.shahrehendijan.blogfa.ir
ديگر آثار تاريخي، طبيعي و معنوي هنديجان
خانـه شاه عنبر، مسجد بحريني، زيارتگاه شاهزاده قاسم، امامزاده نبي عاشور، امامــزاده بي بي عليه، امامــزاده عبدالله، امامــزاده بــي بــي عصمت، امامــزاده عمـران، امامزاده امير حيل، شاهزاده ابوالقاسم، مسجـد شاه عنبــر، بــافت محلي كوهبـاد، تپـهبـزي يك، تپهبــزي دو، تپهمـهرويان يك، تپهمـهرويان دو، تپه سه تلون، تپه سه تلون دو، تپه سه تلون سه، تپه سه تلون چهار، تپه ابوالقاسم يك، تپه ابو القاسم دو، تپه ابوالقاسم، تپه مالكي يك، تپه مالكي دو، تپه برجي، تپه شاهزاده علي، تپه غوله، تپه كنار رود زهره، تپه كيلومتر 13 هنديجان، تپه كيلومتر 13 هنديجان – ديلم، محوطه 3 راه غوله، محوطه ابو القاسم، محوطه شاهزاده ابوالقاسم، محوطه نبي عاشور، ساحل و اسكله بحركان و چشمـه رگ سفيد و خانـه زرگر درون دهملا از آثار تاريخي، طبيعي و معنوي هنديجان است.
مردم و اشتغال
ازنظر اقتصادی رودخانـه ” هندیجان ” نقش تعیین کنندهای درون زندگی مردم داشته و این تاثیر گذاری بـه مـیزانی بوده کـه قلمرو جغرافیـایی و منطقه را نیز با نام رودخانـه مشخص مـید . رودخانـه ” هندیجان ” کـه قسمتی از آن از سرچشمـه(رشته كوههاي زاگرس درون استان كهگلويه و بويراحمد) که تا ” خلیج فارس” طی مـیشود و هشتمـین رودخانـه كشور هست که 490 کیلومتر طول دارد. این آبراه بـه عنوان یکی از مسیرهای تجارت خارجی از گذشتههای دور مورد استفاده بوده هست و هم اکنون نیز علیرغم کم شدن آب آن درون فصول تابستان شناورهای با ظرفیت بیش از صد تن قادر بـه رفت و آمد درون ان هستند . ضمن آنکه حاشیـهٔ رودخانـه از دو قسمت شمالی و جنوب که تا نزدیکی دریـا قابل کشت هست و با استفاده از آب این رودخانـه انواع محصولات کشاورزی از جمله گندم، جو، دانـههای روغنی، حبوبات و انواع صیفی جات کشت مـیشود.
بخشی از این محصولات بـه علاوه صنایع دستی کـه اکثرا از برگ درخت خرما تهیـه مـیشود درون گذشته بـه کشورهای ” خلیج فارس ” صادر مـیگردید . صنعت شیلات از کهن ترین صنایع درون هندیجان بوده و مـیباشد کـه قدمت آن بـه سالها پیش مـیرسد . منطقهٔ بحرکان کـه جنوب هندیجان قرار دارد نیز از مناطق مـهم گردشگری و صید مـیگوی صورتی و انواع دیگر مـیگوهای مرغوب منطقهٔ خلیج فارس بـه شمار مـیرود کـه در حوزه صیـادی هندیجان واقع هست . سالن عمل آوری و کارگاه انجماد و بسته بندی مـیگوی صادراتی و قایق های مجهز صیـادان درون این منطقه بیش از نیم قرن هست که بـه صید و عمل آوری و بسته بندی و صادرات مـیگو اشتغال دارند و تعداد زیـادی از اهالی درون این راستا بـه کار مشغولند. ماهی های خوراکی و مـیگو درون صید گاههای هندیجان بـه صورت فراوان صید مـیشوند کـه از مـهم ترین آنـها مـیتوان بـه ماهی قباد ، راشگو ، حلوای سفید ( زبیدی )، شوریده، حلوا سیـاه، شـهری، شانک، هاوور، کوشک، سرخو، مـیش ماهی، هامور، سنگسر، سبیتی و ناخدا اشاره کرد .
نفت
هندیجان تحت عملیـات حفاری جهت کشف نفت قرار گرفت و سال 1967 مـیلادی وجود نفت درون این منطقه ثابت شد . مقدار تولید نفت خام درون سال 1973 از پنج حلقه چاه ، هشت مـیلیون و 335 هزار بشکه درون 1974 از هشت حلقه چاه بـه طور متوسط روزانـه 22 هزار بشکه و در سال 1975 از پنج حلقه چاه بـه طور متوسط روزانـه چهارده هزار بشکه و از ابتدا که تا پایـان سال مذکور چهل و دو مـیلیون بشکه نفت خام با درجه سبکی 28 استخراج شده هست . درون سال 1965 مـیلادی درون رگ سفید کـه از روستاهای هندیجان هست دو حلقه چاه توسعهای حفر شد و در سال 1966 تولید نفت خام آن 1/4 مـیلیون بشکه بوده درون سال 1367 شمسی بر حسب بشکه 7/9 مـیلیون و در سال1968 نفت تولیدی 10/7 مـیلیون بشکه و در سال 1969 مقدار تولیدی نفت از سه حلقه چاه 8/5 مـیلیون بشکه و در سال 1970 بـه چهارده مـیلیون بشکه رسیده است.سال 1971 از دو حلقه چاه 13/2 مـیلیون بشکه و در سال 1972 از نـه حلقه چاه بیست و یک مـیلیون بشکه و در سال 1973 از چهارده حلقه 72 مـیلیون و 352 هزار بشکه درون سال 1974 و در سال 1975 از چهارده حلقه چاه بـه طور متوسط روزانـه 214 هزار بشکه ، درون سال 1976 از 21 حلقه چاه بـه طور متوسط روزانـه 222 هزار بشکه و از ابتدا که تا پایـان سال 1976 نفت خام استخراج شده 414 مـیلیون بشکه با درجهٔ سبکی 29 بوده هست . درون خلیج بحرکان هندیجان درون چند سالهای اخیر با حفر چاههای زیر دریـایی نفت فراوانی کشف شده هست که با ساختن اسکلههای متعدد و تأسیسات لازم کشتی های نفت کش بـه آسانی پهلو مـیگیرند و بارگیری مـیکنند و نفت آنـها را بـه خارج صادر مـیکنند و گویـا این نفت از قابلیت بسیـار خوبی برخودار مـیباشد .
تفریحگاهها
رودخانـه ” هندیجان ” علاوه بر نقشی کـه در کشاورزي وتجارت منطقه دارد از نظر زیبایی های طبیعی نیز قابل توجه است. درفصل تابستان و اوایل بهار کـه حاشیـه آن بـه طول چندین کیلومتر پوشیده از گیـاهان و گلهای زیبا مـیشود مـیتوان گردشگران بسیـاری را جذب نماید . سواحل طولانی ” خلیج فارس ” علاوه برآنکه امکان اجرای طرحهای پرورش آبزیـان را مـیسر مـی سازد این استعداد را نیز دارد که تا همچون گذشته نقش خود را درون توسعه تجارت خارجی بازیـابد . ضمن آنکه جزایر آن واز جمله جزایر دیره و بنـه کـه زیستگاه پرندگان بومـی و مـهاجر هستند مـیتوانند با جاذبههای متنوع خود زمـینـههای گردشگری درون منطقه گسترش دهند . همچنين هندیجان نقاط بسیـاری به منظور گردش و تفریح دارد کـه مـیتوان بـه دو روستای دهنو و کوههای اطراف ( زاگرس ) ، ساحل زیبای بندر بحرکان درون کنار خلیج فارس ، حاشیـه سواحل رودخانـه زهره ، پارکها و باغستانـهای اطراف هندیجان کـه در ماههای انتهایی زمستان و ابتدای بهار از زیبایی و جلوه خاصی برخوردار مـیباشند، اشاره نمود.
اطلاعات بيشتر
اما بـه چه دلیل این ناحیـه را هندیگان یـا هندیجان نامـیده اند؟
آیـا هندیجان کـه زمانی بـه هند علیـا معروف بوده هست همان هندیجان فعلی است؟
آیـا انسانهای اولیـه ساکن درون آن هندی بوده اند ؟
یـا اینکه اسکندر مقدونی بـه هندیجان آمده هست نـه بـه هندوستان!؟
«استرابون» جغرافیدان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخیزترین جلگههای جهان مـیداند. زیرا رودخانـههای زیـادی این دشت را آبیـاری مـیکرده کـه امکان کشاورزی و آبادانی را درون این منطقه مـیسر مـیساختهاست. شاید بر همـین اساس بوده کـه عدهای بر این باورند کـه نام این سرزمـین «هند» یـا «اند» بوده کـه به معنی «جایی با آبهای فراوان» است. ایرج سیستانی درون گزیده تاریخ خوزستان مـیگوید:”هندیجان از شـهرهای قدیمـی خوزستان مـیباشد و آنرا معرب هندیگان دانسته اند.” از قرائن و شواهد چنین برمـی آید کـه پیشوند هند یـا اند، درون اسامـیی همچون هندیجان، اندیکا ، اندیمشک، اینجان – اندوه و اندیـا و غیره با رودخانـه و آب مناسبتی داشته است، چنانکه بیشتر شـهرها و روستاهایی با این نام همـیشـه رودخانـه کوچک یـا بزرگی درون کنار خود دارند و آنچه مسلم هست آن است، کـه آب درون باور و اعتقادات ایرانیـان از احترام و تقدس خاصی برخوردار بوده و آلوده ساختن آن را گناه نابخشودنی مـی شمرده اند و پیوسته چشمـههای آب و رودخانـه ر ا نظر کرده (ناهید یـا آناهیتا) فرشته آب مـیدانسته اند.
به نظر مـیرسد گروهی از مورخان یونانی به منظور بالا بردن نام اسکندر مقدونی (جلوس 336 و 332 ق.م) فتوحات وی را که تا سرزمـین هند گزارش داده اند و این درون حالی هست که بعضی دیگر از مورخان این موضوع را رد کرده اند و معتقدند کـه مورخان یونان و اروپایی به منظور ارزش نـهادن بـه اسکندر فتوحات وی را که تا کشور هند ذکر کرده اند.
در اینجا ابیـاتی باستانى از زبان پیرمردان و پیرزنان سرزمـین بختیـارى آورده شده هست كه جنگ مـیان ایرانیـان و اسکندر را بـه خوبی توصیف مـیکند (توضیح این كه: بختیـاریها معتقدند كه الكساندر مقدونی نتوانسته شاهنشاهی هخا (داریوش سوم) را شكست دهد بلكه، این جوان متهور مقدونی با گروهی سرباز وارد خاك ایران شده و تا آنزان (ایذه) آمده و در آنجا شكست یـافته و به هندیـان (هندیجان فعلی) عقب نشسته هست و درون نبرد با هندیجانیـان نیز مغلوب شده و با تیر و كمان شخصی بنام (براز) از اهالی هندیجان مجروح گشته و سپس عقبنشینی مـینماید و در مسیر غروب خورشید بـه عراق مـیرود و در شـهر (اور) جان مـیسپارد.):
آریو تنگْ تِكُون خودكِرده كهُ ترْ / سِقَنْدر و قْشلس اَویدِنِه چُـر
(ترجمـه: آریو برزن تنگ تكاب را بخوبی با ریزش كوه از بالا گرفت/ و اسکندر و لشكر او سست و بیدست و پا شدند(تنگه را بر آنـها بست)
آریوی اَنْشَنی روزِس سیـا كهِ / اُردیـه سِقَنْدرِه مـیـن یكْ بـلاكِه
(ترجمـه: آریو برزن سردار انشانی، روز او را (اسکندر) سیـاه كرد/ اردوی اسکندر بـه هم ریخته و همدیگر را گم كردند)
سقندر وِهِ هزیمـی خوار و پریشون / وه اَنشن و اتَپْ گروز ری نا وِه هندون
(ترجمـه: اسکندر با گریز و فرارخوار و پریشان/ از انشان با مخفیكاری، رو گذاشت بـه هندیـان( هندیجان نـه هندوستان) كه با تنگ تكاب درون كهگیلویـه با راههای كوهستانی آن روز 50 که تا 60 كیلومتر مسافت دارد.( نـه هندوستان 4 هزار كیلومتری).)
زانزان تاوه انشن كهُسار مُنگَشْتْ / قلته گاه اردیس بیتا هندیون دشت
(ترجمـه: از آنزان که تا انشان(ایذه فعلی که تا كهگیلویـه فعلی) كوهستان منگشت/ قتلگاه سپاه او بود که تا دشت هندیجان)
تا بِره هِندیون پا او وهُ دریـا / بره سی وِلاتِ خُس جون كُنـه صحرا
(ترجمـه: از دست آریو برزن رها شود و برود هندیـان(هندیجان) كه درون سواحل خلیج پارس قرار دارد و از آنجا تدارك آذوقه و كشتی كند که تا بتواند برود بـه مملكت خود مقدونیـه و جان خود را نجات دهد)
هندیون جون سِر دست جلوس گِرِهْدِنْ/ لاشِ لاشِ آُرْدیسه پا قَلْهِ رِهْدِنْ
(ترجمـه: هندیـانیهای جان درون كف جلوی او را گرفتند/ ـ اجساد كشتههای اردوی او را، پای قلعه ریختند)
پا حصار هندیون بُراز نشون زَید/ پَهْلیـه سقندره تیرِ كَمون زید
(ترجمـه: درون پای حصار هندیجان «براز» نامـی، كمان خود را نشانـه گرفت و پهلوی اسکندر را با تیر كمان خود زد و زخمـی كرد)
جونم با تیر بُراز آرش نِشون بی / سقندر مُقنی واس نیمـه جون بی
(ترجمـه: مرحبا بر تیراندازی تیر «بُراز» كه نشان از تیر «آرش» كمانگیر دارد/ الكساندر مقدونی با این تیر نیمـه جان شد «زخم سخت برداشت»)
نادِنِس وه تَخْتِ چُو اُردیس وِه خواری/ ری وِه ری اَفْتُو رَهْرُو رَهْدِنْ وِه زاری
(ترجمـه: نـهادند او را بر تخت چوبی(تابوت) ـ تخت روان و سپاهیـان او با خواری و خفت رو گذاشتند بـه راه غروب آفتاب( درون مسیر غروب خورشید بـه سوی هندیجان) و با زاری رفتند)
مُقنی جاهل اُوید غافل زشیرون / وه آنزان که تا وه آنشن بیخوار مـیدون
(ترجمـه: مقدونی نادان بدون توجه بـه شیران ایران زمـین بـه اینجا آمد)/از آنزان که تا انشان (ایذه فعلی که تا كهگیلویـه فعلی) درون همـه مـیدانها خوار شد
این درون حالی هست که گروهی از مورخان شرقی همچون یـاقوت حموی مؤلف معجم البلدان از وقوع نبردی بین ایرانیـان و هندیـها درون این مکان (هندیجان) گزارش داده و گفته اند که:”ایرانیـان درون این مکان (هندیجان) بر هندوان پیروز شدند و به همـین جهت آنجا را هندیـان یـا هندیجان نام نـهاده اند”. همچنین زکریـای قزوینی درون کتاب آثار البلاد و اخبار العباد آورده است:”که درون این مکان جنگی بین ایرانیـان و هندیـان درون گرفته است”.وی مـینویسد:”هندیجان یکی از آبادیـهای خوزستان است، آتشکده ای درون آن است، مجوسیـان، هندیجان را ارض مقدس مـی خوانند و از آن برکت مـی جویند.”
مـهروبان – ماهروبان یـا ماهرویـان:
بندر قدیمـی و تاریخی مـهروبان درون قریـه امامزاده عبدالله فعلی و از توابع شـهرستان هندیجان مـیباشد. بندر مـهروبان چه درون زمان هخاان و چه درون زمان پارتها و اشکانیـان همواره از پر رونق ترین بنادر جهان بوده است. اوج ترقی آن از زمان ساسانیـان شروع شده بود چنانچه درون تاریخ مـی خوانیم: ساسانیـان بـه امر دریـانوردی و کشتیرانی و بندر سازی درون خلیج فارس توجه مخصوص داشته و شاهپور دوم نیروی دریـایی عظیمـی را درون خلیج فارس بر قرار کرد رونق واعتبار بنادر بزرگ و با شکوه وجلالی همچون مـهروبان (ماهرویـان) درون کناره شمالی خلیج فارس و همچنین شاهراه مواصلاتی اصفهان بـه مـهروبان، دلالت بر توجه بیش ازحد ساسانیـان بـه این خطه از جنوب کشور دارد.
دهخدا درون لغت نامـه خود مـهرويان را اينگونـه توصيف كرده است:”شـهری هست بر کنار دریـا چنانکه موج دریـا بر کنار شـهر مـیزند و هوای آن گرم و عفن و ناخوشی بتر از آن ریشـهر هست ، اما مشرعه ٔ دریـا هست ،هرکه از پارس بـه راه خوزستان بـه دریـا رود و آن کـه از بصره و خوزستان بـه دریـا رود همگان را راه آنجا باشد و کشتیـهایی کـه از دریـا برآید بر این اعمال رود بـه مـهروبان بیرون آید. و دخل آن بیشتر از کشتیـها باشد وجز خرما هیچ مـیوه نباشد و ان آنجا بیشتر بز باشد و بزغاله پرورند و همچنانکه بـه بصره و مـیگویند بزغاله که تا هشتاد رطل و صد رطل برسد بیشتر نیز، و برز و کتان بسیـار باشد چنانکه بـه همـه جای ببرند و جامع ومنبر هست و آن جایگاه مردم زبون باشند. (فارسنامـه ٔ ابن البلخی ص 150). درون کتاب جغرافیـای تاریخی سرزمـینـهای خلافت شرقی آمده هست : بـه فاصله ٔ کمـی از رودخانـه ٔ شیرین یعنی رودخانـه ٔ زهره کـه به تازگی بـه رودخانـه ٔ طاب موسوم هست بندر مـهروبان درون مرز غربی فارس واقع هست .این لنگرگاه اولین بندری بوده کـه کشتیـها وقتی از بصره و مصب دجله بـه عزم هند بیرون مـیآمدند بـه آن مـیرسیدند و این بندر درون قرن چهارم هجری شـهری معمور بود و مسجدی خوب و بازارهایی آباد داشت .”
انديشمند بزرگ مرو ناصر خسرو قباديانی روز هفدهم شوال از بندر عبادان ( آبادان )بركشتى بزرگى كه “بوصى” نام داشت، نشست و در ميان دعاى انبوه مردمى كه بـه بدرقه عزيزانشان شتافته بودند، سمت مـهروبان روان شد. مـهروبان بندرى بزرگ با بازارهاى انباشته از كالا، مسجد آدينـه نيك و كاروانسراهاى بسيار مستحكم و آباد بود. هرچند مسافران مرو انديشـه ماندن درون مـهروبان نداشتند، ولى درگيرى فرزندان فرمانرواى پارس و ناامنى راهها آنـها را ناگزير بـه ماندن ساخت.
بندر ماهرویـان از نگاه سفرنامـه ناصرخسرو قبادیـانی:
(( … شـهری بزرگ هست بردريا نـهاده بر جانب شرقی و بازاری بزرگ دارد و جامعی نيکو اما آب ايشان از باران بود و غير از آب باران چاه و کاريز نبود کـه آب شيرين دهد . ايشان را حوض ها و آبگيرها باشد کـه هرگز تنگی آب نبود ، و در آن جا سه کاروانسرای بزرگ ساخته اند هر يک از آن چون حصاری هست محکم و عالی ، و در مسجد آدينـه آن جا بر منبر نام يعقوب ليث ديدم نوشته . پرسيدم از يکی کـه حال چگونـه بوده هست گفت کـه يعقوب ليث که تا اين شـهر گرفته بود وليکن ديگر هيچ امير خراسان را آن قوت نبوده هست . و در اين تاريخ کـه من آن جا رسيدم اين شـهر بـه دست پسران اباکالنجار بود کـه ملک پارس بود . و خواربار يعنی ماکول اين شـهر از شـهر ها و ولايت ها برند کـه آن جا بجز ماهی چيزی نباشد ، و اين شـهر باجگاهی هست و کشتی بندان ، و چون از آن جا بـه جانب جنوب بر کنار دريا بروند ناحيت توه و کازرون باشد و من درون اين شـهر مـهروبان بماندم بـه سبب آن کـه گفتند راهها ناايمن هست از آن کـه پسران اباکالنجار را با هم جنگ و خصومت بود و هر يک سری مـی کشيدند و ملک مشوش کشته بود ….))
شـهر باستاني آسك
آسک شـهري قديمي و متروکه هست که درون شمال هنديجان واقع شده است. آسک درون حدودالعالم جنين وصف شده است. « دهي هست بزرگ و به بر کوه نـهاده و بر سر آن کوه آتشي هست که دائم همي درفشد شب و روز و حرب از رقيان آنجا بوده هست اندر قديم » اين مطلب نشان دهنده آن هست که بـه زمان تحرير حدودالعالم يعني درون اواخر قرن چهارم هجري قمري آسک دهي بزرگ بوده و در دامنـه کوهي قرار داشت کـه بر فراز کوه آن آتش فروزان بوده است.
مرحوم سلطانعلي سلطاني مي نويسد : درون نزديکي هنديجان کنوني شـهر آسک قديم واقع بود کـه بسياري از جنگ هاي خوارج درون نزديکي آن رخ داده هست و نام اين شـهر درون بعضي از اشعار شعراي عرب آمده است.
بنا بـه نوشته يکي از قديمي ترين سياحان عرب که تا قرن چهارم ه.ق آثار قصور عاليه و انبيه عظيميه باستاني درون هنديجان برپا بوده است. آثار عظيم آبياري روزگار باستان درون طرفين رودخانـه زهره و خير آباد کـه در زيدون يکي شده و از وسط هنديجان مي گذرد، پيداست. مورخان درباره آثار آسک نوشته اند : ايوان بلندي داشته و آتشکدهها و دفينـه هاي باستاني و گورهاي قديمي، تابوتها و حجاريهاي کتيبه مانند درون آسک وجود داشته است. کتيبه هايي بـه خط پهلوي بر درون غربي ايوان (معبد آتشکده ) آسک درون سنگ منقوش بوده است. درون غرب آسک قلعه گنبدي هست که قبلاً برج ديده باني آنجا بوده است.
سد آسک هم کـه امروزه بر رودخانـه زهره زده شده هست و بالاتر از روستاهای سویره و کنار مشراگه بـه همـین دلیل آسک نامگذاری شده هست چون زمانی این مناطق احتمالاً جزئی از آسک بوده اند.
شـهر باستانی ریو اردشیر
شـهر باستانی ریو اردشیر يا ری شـهر نیز درون حوالی هندیجان وجود داشته کـه رونق آن که تا عصر سلجوقی تداوم و در آنجا کارگاه کشتیسازی وجود داشته است. درون دوران باستان درون سواحل خلیجفارس گمرگ خانـههایی تأسیس شده بود کـه از كالاهای وارداتی و صادراتی ده درصد ارزش آنـها عوارض گمرکی یـا بـه زبان آن زمان “باژ” مـیگرفتند.
از این رو مرکز اخذ عوارض گمرکی بـه “باژبان” و سپس بـه “باسیـان” و “باجیـان” خوانده شدند. آثاری بندری بـه همـین نام درون نزدیکی هندیجان وجود دارد کـه سفالهای بـه دست آمده از آنجا رونق آن را بـه دوران اشکالی باز مـیگرداند.
تا چندی پیش نیز آثار بنای یک پادگان ساسانیـان نیز درون منطقه هندیجان وجود داشت.
رودخانـه زهره – هنديجان
رودخانـه زهره – هنديجان درون قسمت جنوبي زاگرس مياني واقع شده است.مساحت حوزه آبريز زهره 16033 كيلومترمربع هست كه حدود 10789 كيلومترمربع آن را مناطق كوهستاني و 5244 كيلومترمربع آن را كوهپايه و دشتها تشكيل ميدهند . وسعت دشتها درون بخشـهاي علياي حوزه آبريز كمتر بوده و قسمت بيشتر آن درون منطقه زيدون و هنديجان درون جلگه خوزستان قرار گرفته هست .
حوزه آبريز زهره درون تقسيمبندي كلي هيدرولوژي ايران جزء آبريز خليج فارس بوده و محيط آن بـه حوزههاي آبريز مارون و جراحي از شمال و حوزه رودخانـه كارون ، كر و مسيلهاي حوزه مـهارلو از شرق ، رودقرهآقاج ، رود شاپور از جنوب شرق و مسيلهاي ديلم و گناوه از جنوب محدود ميباشد .
شـهرهاي اردكان فارس ،پلدشت ، نورآباد ممسني ، دوگنبدان و هنديجان و دهدشت درون اين حوزه قرارگرفتهاند . بخشي از جاده ارتباطي بهبهان بـه شيراز و شيراز بـه ياسوج د راين حوزه واقع شده هست .
در بخش شمالي كوه سفيد با ارتفاع 3415 متر حوزه را از حوزههاي مارون و بشار (كارون) جدا ميكند . درون بخش شرقي قلههاي رنج و غورهوان بـه ترتيب با ارتفاع 3718 و 2898 متر حدفاصل اين حوزه با حوزههاي رودخانـه كر و درياچه مـهارلو ميباشد . كمترين ارتفاع حوزه زهره درون دشت خوزستان و در ناحيه هنديجان همتراز سطح دريا ميباشد . طول رودخانـههاي زهره و هنديجان 490 كيلومتر ميباشد .
علیابن مـهزیـار اهوازی (هنديجاني)
علیابن مـهزیـار اهوازی، کـه در قرن سوم هـ. ق مـیزیسته است، از فقها، محدثان و دانشمندان معروف شیعه و از اصحاب امام رضا(ع)، امام جواد(ع)، امام هادی(ع)، و امام حسن عسکری (ع) بوده و احکام دینی را نزد آنـها فرا گرفته و در برخی از مناطق، بخصوص درون اهواز بـه عنوان نماینده ایشان بوده است. محل تولد ایشان هندیجان مـیباشد ولی با توجه بـه اینکه درون قرن سوم هـ.ق هندیجان از توابع شـهر دورق بود لذا او را اهل دورق معرفی کردهاند. پدر وی مذهب نصرانی داشت و سپس مسلمان شد و علی نیز بـه تبعیت از پدر درون نوجوانی مسلمان گردید.
براساس برخی روایـات وی درون زمان امام حسن عسکری(ع) وفات یـافته است. بنابر روایـات تاریخی هنگامـی کـه مأمون خلیفه عباسی دستور داد که تا امام رضا (ع) بـه عنوان ولیعهد او از مدینـه عازم خراسان شود امام (ع) درون مسیر حرکت خود درون روز شانزدهم صفر سال 201 هـ.ق وارد اهواز شد و چند روزی درون این شـهر توقف نمود. بعداً درون محل اقامت امام(ع) مسجدی بـه نام مسجدالرضا(ع) بنا گردید کـه علیابن مـهزیـار وصیت کرد بعد از مرگ او را درون مسجد مذکور دفن کنند. درون قسمت غربی بقعه وی و پیوسته بـه مقبره سالنی وجود دارد کـه احتمالاً همان مسجدی هست که بـه آن اشاره شد.
نمونـهای از شعر مردم هندیجان
سلام بر هندیجان
سلام من بـه “هندیجان”، پیـام من بـه سامانش *** بـه خاک پاک زر خیزش،به خورشید درخشانش
پیـام من بـه باغ و راغ و کوه و دشت هموارش *** بـه خاک پاک و آب صاف ودریـا وبیـابانش
به رود “زهره ی” جوشان کـه پیچانست درون کهسار *** بـه نخلستان زیبایش،به دریـای خروشانش
درود من بـه پاکانش،ستود من بـه نیکانش *** بـه تل خاک “پهکانش” کـه جا مانده ز دورانش
سلام من بـه “شاه مشـهد”، بـه “قبر سید” مغفور *** بـه “مـیر رحمان” معروفش کـه جانکاهد مارانش
کنونش “هندیـان” نامند،لیکن جای دیرینش *** بود نزدیک “مـهرویـان”،به تاریخ درخشانش
تو درون تاریخ مشـهوری ولی افسوس مـهجوری *** چو شد آن شوکت دیرین، بر من نمایـانش
اگر قهر طبیعت زیر و رو بنمود و ویرانت *** چرا درون رفتی از جای و نـه برکندی تو بنیـادش
تو ای “سی نیز”،ای سی نیز سر گردان *** چرا درون زیر یم خفتی و ترسیدی ز طغیـانش
(این شعر یک شب قبل از بمباران هندیجان سروده شده – 17/01/1367)
زبان مادری
ای رسیده ز ره! بخوان و بدان – واژههای قشنگ هندیجان
فارسی واژههای پر ز گهر – درون هم آمـیخته چون شـهد و شکر
«بو» پدر، «کُـر» پسر بود جانم – «دی» تو را مادرست مـی دانم
«مُو» من، «ها» بله، «اوريس» عروس – «پیل» پول و چراغ هم «فونوس»
«تیـه» را چشم و «پوز» بینی دان – مژه «مِرزنگ»، گو پسون «»
«مـی» مو و «ری» ست صورت انسان – «کُم» شکم، «لیغرو» ست روده آن
«لُو»و «لُو» گم هست در معنا – «گَپ» بزرگ و «گَپ» ست صحبت ما
یک «گُلپ» گونـهای بود شاداب – یک «گُلپ» جرعهای بود از آب
«بُرگک» انداختن زدن چشمک – قصههای قدیم هم «مِتَلک»
«بُرگ» ابرو بود «بُت» هست گَلوُ – «توره» روباه و گربه هست «گُلو»
«مُشک» موش هست و «پخشـه» هست مگس – این دو حیوان موذی و ناکس
«حونـه» خانـه هست و «تو» اتاق نشین – «نوگه» را ناودان بدان بـه یقین
آنکه گويد «نِها» بـه جای جلو – نام گرداب را نـهد «پیتنو»
ساقه گندم و جو هست «کِلوُر» – تلخ «تهل» هست و شور باشد «سور»
هرچه را خواستی بگو «ایخُم» – ور نمـی خواهیش بگو «نیخُم»
«نیترُم» یعنی آنکه نتوانم – «ایترُم» ع«نیترم» دانم
از چغندر سؤال کردی دوش – نام آن «چُندر» هست باش بهوش
تخم مرع هست «خایـه»، «آش» چلو – آب «اُو» باشد و گلاب «گُلو»
«اَرس» را اشک و «گیروَه» گريه بخوان – نام «مـیمون» بنـه تو بر مـهمان
«پَرپروک» هست نام پروانـه – «کَلو» آمد بـه جای دیوانـه
اوزان قدیم
زاشک دیده پایش ریختم من – بسنگ هندیون «هُمبَرسه غازی»
به او گفتم بگیر این «نِسبِکی» دل – کـه دارد درون درونش با تو رازی
رحمـی بـه من «نیمـه نیمـی» – مرا کن غرق درون «دو نیم» نازی
منم محتاج «پیناری» محبت – بجز عشقت ندارم هیچ بازی
دلت چون سنگ «نیمـی» سخت باشد – نداند راه و رسم دلنوازی
«سه پیناری» تو را مـهر و وفا نیست – بـه هجرانت چو شمعم مـی گدازی
جوابم گفت با طعن و تمسخر – تو گنجشکی کجا درون خورد بازی
تو چون «دُسّیر» بر قلبم ثقیلی – تو را ارزش نباشد «نیم غازی»
فراموشم نما چون «مَن» ندارم – بـه «پَشتیرت» بـه «دَخسیرت» نیـازی
نـه «نیمن» خواهم از تو نی «سه دَخسیر» – نمـی م دگر با هیچ سازی
«من کوچک» «من هاشم» ز عشقت – ندارد پیش من قدر پیـازی
تجلّی بهر اوزان قدیمـی – گرفت الفاظ را نیکو بـه بازی
هُمبَرسه غاز = 62.25 گرم
نِسبِک = 125 گرم
پینار = 1000 گرم
دو نیم = 2000 گرم
دُسّیر = 4000 گرم
پَشتیر = 8000 گرم
دَخسیر = 16000 گرم
سه دَخسیر = 48000 گرم
از محمد حسن تجلی – هندیجان – 1347
ضرب المثلهای هندیجانی
آشپِِلا عیب اُسوُم ایکُنِه (آبکش عیب کف گیر مـی کنـه)=دیگ بـه دیگ مـیگه روت سیـاه
اوخُون نـه کارِ بُزه = کار هر بز نیست خرمن کوفتن
کُررُوش دَم دیوار نَخَردِه (آرنجش بـه دیوار نخورده) = یعنی سرد و گرم روزگار را نچشیده
اَ نمـیرُم نـه پیرُم (اگه نمـیرم هنوز پیر نیستم) = یعنی آخر کارش را هم مـی بینیم
ایبَرِت سر رو تشنـه ایـارِت (مـی برت رودخانـه و تشنـه برمـی گردانت) =نشانـه زرنگی و زیرکیی است
مُو ایگُم نرِه او ایگِه بدوشِش = من مـیگم نر هست او مـیگه آنرا بدوش
مِی نوگهٔ دیراندازه (مثل ناودونی کـه آب را دور پرتاب مـیکنـه) =ی کـه فقط بـه درد غریبهها مـی خوره
چارهٔ خر نیتَره پِی کُره خره ایشکَنـه (حریف الاغ نمـیشـه پای بچه الاغ را مـی شکند) =ی کـه حریف اصل نمـیشـه بـه فرع مـیپردازد
مِن شـهر کُورَل حتما دَس بِنی ری تیت (در شـهر کورها حتما دستت را روی چشمت بزاری) = همرنگ جماعت شی
اگه مُلایی سرِ قبر خُت بخون = اگه بلدی خودت انجام بده
دل بِینِی دلِه = دل بـه دل راه داره
مِن شـهر کورَل یِه تیـهای هم پادشایـه (در شـهر کورها آنکه یک چشم داره پادشاهست) = از جهل عده ای، آن کـه کمـی عاقل هست سردسته شده .
[هندیجان | جاذبه های گردشگری ایران ع های قدیمی بندر ماهشهر]
نویسنده و منبع: نجاری | تاریخ انتشار: Sun, 19 Aug 2018 17:42:00 +0000